یادش بخیر ، چقدر زود می گذره؟ برای من که خیلی خوب بود. واقعا از دوستایی که پیدا کردم راضیم ، مخصوصا افشین و علی و امیر. فرزادم که شده لنگه ی افشین ، غیبش زده!
علی یادته اولین نفر رسیده بودی و من دومین نفر بودم؟ هی منو از پشت درختا نگاه می کردی ولی چیزی نمی گفتی؟ من با خودم می گفتم این پسره خل و چله لابد! چرا اینجوری می کنه؟! (آقا درست شده بود عین مامورهای c.i.a عین پلیسا نگام می کرد)